کابوسهای یاسمین زهرا
سه شب پیش با صدای گریه و داد یاسمین از خواب بیدار شدم توی خواب میگفت : دادا نکن !وااااااااای دادا نکن! بد بدبد، مامان نیگاه !دادا نکنننننننننننننننن! پریشب توی خواب با گریه بیدار شد و میگفت: بگل بکن بعد با گریه تعریف میکرد: مامان خوردی دمین منم خوردم دمین هر چی میگفتم خواب بودی باز گریه میکرد و هی تکرار میکرد که مامان خوردی دمین ،منم خوردم دمین .به بدبختی روی پاهام خوابوندمش داشت گیج خواب میشد که دوباره پرید و بغلم کرد با گریه میگفت: نمیخوابم نمیخوابم ..... دیشب هم توی خواب میگفت : علی بد بد بد! صبح هم با صدای گریش بیدار شدم که میگفت : بابا نیس؟ بابا کو ؟گفتم بابا رفته شرکت با گریه تعریف میکرد: بابا بیشینه تو ماکی...